خسته شدم

(c)؛°¨¨°؛(c)(c)؛°¨¨°؛(c) عشق منوتو (c)؛°¨¨°؛(c)(c)؛°¨¨°؛(c)

روزهای به یادماندنی

خسته شدم

توسط پروین سلام ,مرسی از کسایی که واسمون نظر گذاشتن لطف کردن,امروز امتحاناتم تموم شد ولی هنوز با عشقم حرف نزدم,اخرین بار دوشنبه گذشته بود اونم واسه یه خوابه مسخره اعصابه جفتمون رو خورد کردم بابا به خدا فقط یه شوخی بود,میلاد به دختر داییم گفته که ناراحت نیست ولی من که میدونم ناراحته ولی به خدا من منظوری نداشتمنمیدونم امتحاناتش تموم شده یا نه ولی فکر کنم تموم شده,قرار بود شنبه باهاش حرف بزنم ولی چون مهمونداشتیم نتونستم,مهمونمون هووم بود,البته میلاد اونو دوست نداره دختره خودش میلادو دوست داره خانم نمیدونه میلاد نامزد داره باید تورشو ی جای دیگه پهن کنه,اون شب مزخرف بود وقتی رفتن ی نفس راحت کشیدم.خیلی دلم واسش تنگ شده,اینجا هم نمیاد خیلی لوسه هرروز ی بهونه جدید میاره,میگه دانشگاه کلاس دارم, بابا بیشتر دانشجوها اصلا کلاس نمیرن حالا این مقرراتی شده واسه من باید هرروز بره کلاس انگاری مجبورش کردن پسره ی دیوونه,ولی باهمین دیوونگی هاش عاشقشم,امروز هم فکر نکنم باهاش حرف بزنم اخه باید برم کلاس وچند کار دیگه باید انجام بدم بای فعلا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در سه شنبه 20 اسفند 1392برچسب:, ساعت 21:37 توسط پروین ومیلاد |